vendredi, septembre 10, 2010

این چندمین شبی است که
می آیی توی آسمان پنجره اتاقم؟
برو
اصلا چرا می آیی تا روبرگرداندنم را ببینی؟
دوست ندارم وقتی
چشم هایم می خوابند
تو تا صبح
به من زل بزنی.
برو.
وقتی آسمان پنجره ام اینقدر خالی است،
تو هم نباش!
برو
و
من را با آسمان تنها بگذار.

Aucun commentaire: