lundi, octobre 20, 2008

تو مطمئني كه
آنهمه ستاره جز براي تو آفريده نشده است
و باز از آسمان ستاره چيده اي
من باز
ستاره ها را
به آسمان باز ميگردانم
ستاره ها سهم آسمان اند !

samedi, octobre 18, 2008

شب بود
از همان شب هاي تاريكي كه جز برق چشمانت
نمي ديدم
و جز ضرب آهنگ سكوت نمي شنيدم.
شب بود
از همان شب هاي تاريكي كه جز برق اشك هايم
هيچ نمي ديدي
و جز صداي فريادت چيزي نمي شنيدي
شب بود ... .

jeudi, octobre 09, 2008

_ فرياد بزن
اين را تو مي گويي
و من مچاله شده در درد
دندانهايم را آنقدر روي زبانم فشار مي دهم
تا مزه تلخ و شور خون
دهانم را بگشايد.
وقتي درد با فرياد از دهانم بيرون مي جهد
تازه ميفهمم صبوري انگار نتيجه اي جز نابودي ما ندارد.