lundi, septembre 21, 2009

صورتم
خیس از
رد پای پاییز،
خواب ها
هم
بوی خاک
باران خورده می دهند.

گوش هایم
سمفونی برگ ها را
و
روحم
هیاهوی رنگ ها را
می بلعد.
بیا
ببین
که چقدر بوی پاییز می دهند
اشک های خشکیده چنار
و
رقص موزون
مسافران آسمان
به سوی خاکی که
بوی ابر می دهد
و
پیش از آمدنت
از باران
سیراب گشته است.
من
اما
.
.
.
راستی که ...
دلم گرفته است.

Aucun commentaire: