dimanche, avril 02, 2006

چشم می گذارم به دیوار کاهگلی حیاط و می شمارم .همه ی ستاره ها قایم می شوند ومن به دنبالشان از روی درخت و خاک باغچه و پشت پشه بند برشان می دارم و به آسمان باز می گردانم، وقتی فکر می کنم برنده شده ام صدای خنده ی ستاره هایی که در حوض افتاده اند را می شنوم . ستاره های خیس فریاد می زنند: بازنده باید دوباره چشم بگذارد...

Aucun commentaire: