vendredi, mars 03, 2006

و انگار شب آمده بود برای همیشه بماند .
و انگار قصد رفتن نداشت... و قصد رفتن ندارد انگار.
وصبح می شود بی آنکه ستاره ای بمیرد و ماهی خاموش شود.
حالا فقط خورشید مرده است،.یک نفر فدای شب وستارگانش شده است.

Aucun commentaire: