همه خوابیده اند
جز من و دردهایم
که تاصبح بربالین ستاره هایی
که در لحاف ابر آرمیده اند، نگهبانی می دهیم
تا صبح برآید...
انگار که صبحی در کار نیست
این را دردهایم می گویند
اما
من هنوز به برآمدن خورشید
امیدوارم.
جز من و دردهایم
که تاصبح بربالین ستاره هایی
که در لحاف ابر آرمیده اند، نگهبانی می دهیم
تا صبح برآید...
انگار که صبحی در کار نیست
این را دردهایم می گویند
اما
من هنوز به برآمدن خورشید
امیدوارم.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire